طبق صحبت های دکتر میثم شکری ساز مدل یادگیری 10:20:70 یکی از رویکردهای نوین و پرکاربرد در توسعه منابع انسانی است که به تغییر نحوه یادگیری و آموزش در سازمانها میپردازد. این مدل تاکید میکند که یادگیری موثر بیش از هر چیز از طریق تجربیات کاری و تعاملات اجتماعی به دست میآید و آموزشهای رسمی نقش مکمل دارند.
به طور خاص، ۷۰ درصد یادگیری از طریق تجربیات عملی در محیط کار، ۲۰ درصد از طریق تعاملات و بازخوردها و تنها ۱۰ درصد از طریق آموزشهای رسمی حاصل میشود. این رویکرد به سازمانها کمک میکند تا برنامههای آموزشی خود را بهینه کنند. همچنین به جای تکیه بر روشهای سنتی آموزش، فضایی را ایجاد کنند که در آن یادگیری به صورت طبیعی و در جریان کار رخ دهد.
مدل یادگیری 10:20:70 به سازمانها این امکان را میدهد که با بهرهگیری از تجربیات واقعی و تعاملات مفید، کارمندان خود را به طور موثرتری توسعه دهند تا بهرهوری و کارایی کلی سازمان را افزایش دهند.
مدل یادگیری 10:20:70 چه می گوید؟
از زبان دکتر میثم شکری ساز مدل یادگیری 10:20:70 نشان میدهد که یادگیری و توسعه مهارتها در محیط کار به صورت بهینه از سه منبع اصلی حاصل میشود: ۷۰ درصد از طریق تجربیات کاری عملی، ۲۰ درصد از طریق تعاملات و ارتباطات با دیگران، و ۱۰ درصد از طریق آموزشهای رسمی.
این مدل در دهه 1980 توسط مورگان مک کال، مایکل لمباردو و رابرت ایکینگر از مؤسسه “رهبری خلاقانه” ایجاد شده است. مدل یادگیری 10:20:70 تاکید دارد که بخش عمدهای از یادگیری کارکنان از طریق انجام وظایف روزمره و مواجهه با چالشهای شغلی به دست میآید. این تجربیات عملی به کارکنان کمک میکند تا مهارتهای خود را به طور موثرتری توسعه دهند، تصمیمگیری کنند و از اشتباهات خود بیاموزند. علاوه بر این، ۲۰ درصد یادگیری از طریق تعاملات اجتماعی مانند مربیگری، منتورینگ و همکاری با همکاران صورت میگیرد.
از دید دکتر میثم شکری ساز این تعاملات نه تنها به تبادل دانش کمک میکنند بلکه با ارائه بازخوردهای سازنده، فرآیند یادگیری را تقویت میکنند. سپس تنها ۱۰ درصد از یادگیری از طریق آموزشهای رسمی و سنتی به دست میآید که نشاندهنده اهمیت کمتر این نوع آموزشها در مقایسه با تجربیات عملی و تعاملات اجتماعی است.
الگوی یادگیری ۷۰:۲۰:۱۰
الگوی یادگیری ۷۰:۲۰:۱۰ یک رویکرد نوین و اثربخش برای توسعه منابع انسانی است که به صورت زیر میباشد:
- ۷۰ درصد از طریق تجربیات کاری:
- یادگیری عملی: بخش عمدهای از یادگیری زمانی اتفاق میافتد که کارکنان وظایف و چالشهای روزمره خود را انجام میدهند. این مرحله شامل پروژهها، حل مشکلات، و وظایف روزانه است.
- کشف مهارتها: افراد از طریق انجام کارهای واقعی مهارتهای خود را کشف و تقویت میکنند.
- افزایش اعتمادبهنفس: انجام وظایف به صورت مداوم باعث میشود که کارکنان اعتمادبهنفس بیشتری در مواجهه با چالشها کسب کنند.
- یادگیری از اشتباهات: اشتباهات و بازخوردهای فوری در محیط کاری به کارکنان کمک میکند تا نقاط ضعف خود را شناسایی و رفع کنند.
- ۲۰ درصد از طریق تعاملات و بازخورد:
- یادگیری گروهی: کارکنان از طریق همکاری و تعامل با دیگران یاد میگیرند. این مرحله شامل جلسات تیمی، کوچینگ، منتورینگ، و یادگیری اجتماعی است.
- تقویت مهارتهای ارتباطی: تعاملات اجتماعی باعث بهبود مهارتهای ارتباطی و همکاری میشود.
- حل مسئله گروهی: همکاری در حل مشکلات باعث تقویت تواناییهای تحلیلی و تصمیمگیری میشود.
- افزایش انگیزه: یادگیری از همکاران و مشارکت در فعالیتهای گروهی انگیزه کارکنان را برای بهبود مستمر افزایش میدهد.
- ۱۰ درصد از طریق آموزشهای رسمی:
- دورههای آموزشی: آموزشهای رسمی شامل دورهها، کارگاهها و برنامههای آموزشی ساختاریافته است.
- پایهریزی دانش: این آموزشها پایهای از دانش و مهارتهای لازم را فراهم میکنند که در محیط کار عملی تقویت میشوند.
- تکمیل یادگیری: آموزشهای رسمی نقش مکملی در کنار یادگیریهای عملی و اجتماعی دارند.
چگونه سازمانها میتوانند این الگو را پیادهسازی کنند؟
- ایجاد فرصتهای یادگیری عملی: سازمانها باید پروژهها و وظایفی را فراهم کنند که کارکنان بتوانند از طریق آنها مهارتهای خود را توسعه دهند.
- تشویق به همکاری و تعامل: ایجاد بسترهایی برای تعاملات اجتماعی و گروهی، مانند جلسات کوچینگ و منتورینگ.
- برگزاری آموزشهای رسمی: طراحی و اجرای دورههای آموزشی که به تکمیل یادگیریهای عملی و اجتماعی کمک کند.
- ارائه بازخوردهای منظم: فراهم کردن بازخوردهای سازنده و فوری به کارکنان تا بتوانند به طور مستمر عملکرد خود را بهبود دهند.
بر باور دکتر میثم شکری ساز با پیادهسازی صحیح الگوی یادگیری ۷۰:۲۰:۱۰، سازمانها میتوانند محیطی یادگیرنده و پویا ایجاد کنند که در آن کارکنان به طور مداوم مهارتهای خود را بهبود بخشند و به رشد و توسعه سازمان کمک کنند.
مزایای تکنیک 10-20-70 یادگیری
- تسهیل آموزش ضمن خدمت: تکنیک ۷۰:۲۰:۱۰ با تمرکز بر یادگیری از طریق تجربیات عملی، مفهوم آموزش ضمن خدمت را تقویت میکند. به جای اینکه کارکنان فقط از طریق آموزشهای آکادمیک و دانشگاهی مهارتهای خود را توسعه دهند، میتوانند در حین کار و انجام وظایف روزانه مهارتهای جدید را بیاموزند. این رویکرد باعث میشود یادگیری به صورت مداوم و همزمان با فعالیتهای کاری انجام شود.
- همگامی آموزش با نیازهای صنعت: تکنیک 10-20-70 یادگیری تاکید دارد که دانشگاهها و موسسات آموزشی باید با نیازهای واقعی صنعت و جامعه هماهنگ باشند. اجرای طرحهایی که به حل مشکلات و چالشهای واقعی صنعت کمک میکند. همچنین به دانشجویان این امکان را میدهد که مهارتهای عملی را در محیطهای کاری واقعی فرا بگیرند و تجربه کسب کنند.
- ارتقای مستمر مهارتهای کارکنان: سازمانها با اجرای مدل یادگیری 10:20:70 به صورت مستمر دانش و مهارتهای کارکنان خود را بهروز نگه میدارند. این امر به کارکنان اجازه میدهد که با دانش روز دنیا و مهارتهای عملیاتی مورد نیاز شغل خود آشنا شوند و عملکرد خود را بهبود بخشند. این رویکرد باعث افزایش بهرهوری و کارایی سازمان میشود.
- افزایش رضایت و وفاداری کارکنان: کارکنانی که احساس میکنند سازمان به توسعه و پیشرفت آنها اهمیت میدهد، رضایت شغلی بیشتری دارند و نسبت به سازمان وفادارتر میشوند. این احساس توجه و حمایت باعث میشود که کارکنان با انگیزه بیشتری کار کنند تا عملکرد بهتری داشته باشند.
- بهبود رضایت مشتری: رضایت و انگیزه کارکنان مستقیما بر رضایت مشتری تاثیر میگذارد. کارکنان راضی و با انگیزه معمولا با رفتار مثبت و حرفهای با مشتریان برخورد میکنند. این امر باعث افزایش رضایت مشتریان از خدمات سازمان میشود. از طرفی این رویکرد میتواند به افزایش وفاداری مشتریان هم منجر شود.
- توسعه مهارتهای ارتباطی و همکاری: ۲۰ درصد یادگیری از طریق تعاملات اجتماعی انجام میشود که این بخش به تقویت مهارتهای ارتباطی و همکاری میان کارکنان کمک میکند. طبق نظر دکتر میثم شکری ساز کارکنان با مشارکت در تیمها و گروههای کاری، میتوانند از تجربیات و دانش همکاران خود بهرهمند شوند و به طور مشترک مشکلات را حل کنند. این همکاریها به توسعه مهارتهای نرم افزاری کارکنان کمک میکند.
این مطلب ادامه دارد…